جایی برای من

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

     رابطه های آموزشی و انتقادیِ دو سویه، میان قشر دانش آموخته و فرهیخته، طبیعتا باعث رشد ایده های موجود در جامعه می شود. جوانه های فکری و علمی که نیاز به عوامل ضروری و اولیه جهت رشد و شکوفایی دارند در تبادل فکری، فرصت قد کشیدن خواهند داشت. بالعکس، گفتمان یک طرفه منجر به نابودی ایده ها می شود و در این صورت می توان گفت جامعه در روندی یکدست و یکنواخت شده نزولی معرفتی خواهد داشت.اولین قدم برای هموار سازیِ مسیرِ آموزشی متناسب و به دور از حاشیه های اخلاقی و اجتماعی، اعتماد سازی ست. لایه های زیرین جامعه باید نسبت به برقراری ارتباط با سطوح بالاتر جامعه امیدوار باشند. بر خلاف تلاشهای پی در پی اساتید و فرهیختگان جامعه، این فاصله همچنان در بالاترین سطح خود باقی مانده است. عملا هرگونه ارتباط بین قشر دانش آموخته و قشر فرهیخته، به جنبه های مختلفی از قبیل شانسِ دیده شدن، داشتن رابط هایی جهت معرفی، و قرار گرفتن در مجموعه ی کاری یا گروه های فکری خاص است که مشخصا این امر برای همگان میسر نیست.برای نمونه، نگاهی به مطالب ارائه شده در فضای مجازی، به این نتیجه می توان رسید که تنها عده ی مشخصی قادر به انتشار افکار و عقایدشان از فضاهای رسمی با "اعتبار علمی" هستند. نمونه ای را در اینجا ذکر خواهم کرد که از بردن اسامی به لحاظ اخلاقی امتناع می شود. بعنوان مثال کارگاه مجازی داستان نویسی ای، برای چاپ داستان ها جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 189 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 17:12

     طی سالیان دراز، زندگی مان به مجموعه ی بزرگی از مسائل حل نشده تبدیل شده است. یکی بعد از دیگری می آیند و به انبارِ قدیمیِ مشکلات حل نشده پرتاب می شوند. تا بحال فکر کرده ایم که چرا در مقابل حل مسائل و مشکلاتمان اینگونه بی دست و پا و بی تجربه ایم؟تقریبا اکثریت ما انسان ها این احساس را تجربه کرده ایم که از هجمه ی عظیم مشکلات اجتماعی و ارتباطی به ستوه آمده باشیم و دلمان بخواهد روزی ازین زندان آزاد شویم. گوشه ی حیاط و خانه مان اتاقی است که هر بار از مقابل آن میگذریم چشممان به گذشته ها می افتد. به سوالاتی که بی جواب مانده اند. به اشتباهاتی که مرتکب شده ایم و به جدال و ستیزه هایی که با خود و با دیگران داشته ایم و بعد از مدتی ترجیح داده ایم همانطور بی نتیجه و بی نقطه ی پایان مسکوت بمانند. دلمان خواسته است گاهی برویم وسروسامانی به این اتاق بدهیم. هرچه باشد اینها هم قسمتی از اثاثیه ی خانه مان هستند. حتا اگر در اتاقی دربسته و خاک خورده در ایوان اندیشه مان دست نخورده باقی مانده باشند. اما هر بار که به سراغشان می رویم مایوس و ناامید بازمیگردیم و قید اش را می زنیم.سنگینی بارِ مسائل حل نشده انسان را درمانده می کند. سالها می آیند و می روند و قسمتی از خانه که با ورود هیچ بهاری گردگیری نمی شود، عامل پژمردگی روح مان می شود. همچنین ناتوانی در بررسی و به نتیجه رسیدن، سرخوردگی و احساس تلخ و گزنده ی جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 208 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 17:12

      دردناکترین دستاورد طلاق، از دست دادنِ امید است. فقدانِ سقفی مطمئن و به اندازه ی کافی بزرگ که بتواند پدر و مادر را بار دیگر پذیرا باشد. در تقابل با جهان پدرانه و جهان مادرانه، تقسیم زندگی ست به دو: " جهان مردانه" و " جهان زنانه". فروکاستن از نقشی به نقشی دیگر که به یاس و پریشانی منجر می شود.  جامعه همچون خانواده توأمان با داشتن این دو دیدگاه، از تیررس اضطراب و نگرانی در امان می  ماند. توانِ مقابله با مشکلات را از پدر می آموزد و شفقت و امید را از مادر. فقدان هر کدام، فرد را به مرارت می اندازد.فقدانِ امید، طلاق را به خاطر می آورد. مردمانِ طلاق، از یکسو برای کسب حیثیت اجتماعی ناتوانند و از سوی دیگر احساسِ ناگوار فهمیده نشدن را هر روز در خود سرکوب می کنند. در جامعه ای که نگاه مادرانه به حاشیه رانده شده است، اضطرابِ طردشدگی فوران می کند.  ترس را هیچ تسلایی نیست و با گذر زمان فرد در زندگی و رنج خویش فراموش می شود.داستایوفسکی در کتاب یادداشت های مردگان از لحظه ای که افسر نگهبان داخل زندان می شود تا آن زندانی نگون بخت مرده را با خود ببرد چنین روایت می کند:" کلاه خود بر سر و شمشیر به کمر داشت... به طرف جنازه می رفت و با هر قدم گام هایش آهسته و آهسته تر می شد و با حیرت به محکومانی که ساکت نشسته و با ترش رویی از هر سو به او چشم دوخته بودند نگاه میکرد. یکی دو گام مانده به جنازه ایستاد، گویی جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 207 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1396 ساعت: 2:47